دیوانه ام از عشق او،آنید و زنجیرم کنید!
مستم من از پیمانه اش،گیرید و زنجیرم کنید
من کعبه ی اهل دلم ،آرید بر من سجده ای
دارم درونی پر شرر،آنید و تکفیرم کنید
بیرون زباور های تن،دارم برای خود سفر
هم خضر و هم موسی، منم،آنید و تفسیرم کنید
صیاد بحر وحدتم ، فارغ زبار کثرتم
پایان گرفته حج من ، آنید و تقصیرم کنید
من میوه ی تاکی ترم ،دارم دل پر شیره ای
جا کرده ام اندر خمی، آنید و تخمیرم کنید!
من یوسف کنعانیم، بیرون زچاه تن کنون
محسور آن سیمین ،تنم،آنید و تدبیرم کنید
شب با ملائک در سجود ،روز با حریفان مست می
من مسجد و میخانه ام، آنید و تخریبم کنید!
اندر خرابات زمان، گم گشته از من آرمان
بی چاره ای وا مانده ام ،آنید و تحجیرم کنید!