دلم را ورق می زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده ء این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من ...
- من شعرهایم که من هست و من نیست -
به دنبال نامی که تو ...
- توی آشنا - ناشناس تمام غزلها -
به دنبال نامی که او ...
به دنبال اویی که کو ؟!
" قیصر امین پور "
شگفتا!
وقتی که بود نمی دیدم،وقتی می خواند نمی شنیدم....
وقتی دیدو که نبود...وقتی شنیدم که نخواند....!
چه غم انگیز استکه وقتی چشمه ای سرد و زلال ،در برابرت،می جوشد و می خواند و می نالد ،
تشنه ی آتش باشی و نه آب؛و چشمه که خشکید ،چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی
بخار شد و به هوا رفت و آتش ،کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش
بارید ،تو تشنه ی آب گردی و نه تشنه ی آتش ، و بعد، عمری گداختن از غم نبودن کسی که،تا
بود،از غم نبودن تو می گداخت!!