گم گشته ی راستین ما کیست؟مخاطب نگفتن های ما...
و چه شگفت است آشنایی در پس بیگانگی ،خویشاوندی پنهان در نا آشناییگم گشته ی راستین ما کیست؟مخاطب نگفتن های ما...
و چه شگفت است آشنایی در پس بیگانگی ،خویشاوندی پنهان در نا آشناییروزانهها
همه- صدایی در باد
- تنها
- دمدمی
- از گذر گل تا دل
- نغمه دل
- دیانا * مَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ
- وزن بودن را احساس کنیم
- در کوچه سار شب
- حقیقت سیاسی اقتصادی فرهنگی اجتماعی ورزشی
- نجوم شهاب آسمان
پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- خود خودم 61
بایگانی
- بهمن 1387 1
- دی 1387 3
- آذر 1387 1
- آبان 1387 2
- مهر 1387 1
- شهریور 1387 2
- مرداد 1387 7
- تیر 1387 10
- خرداد 1387 20
- اردیبهشت 1387 11
- فروردین 1387 3
آمار : 36395 بازدید
Powered by Blogsky
گاهی برای دوست داشتن باید فراموش کرد ....
گاهی برای عاشق شدن باید فرار کرد و از دنیا گریخت
از همه چیز گریخت و به خدا پناه برد
خود خودم
دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:03 ب.ظ
در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فرا خواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند∙
یکی از فرشتگان به پروردگار گفت:خداوندا آنرا در زیر زمین مدفون کن∙فرشته دیگری گفت آن را در زیر دریاها قرار بده∙و سومی گفت راز زندگی را درکوهها قرار بده∙ولی خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند در حالی که من می خواهم راز زندگی در دسترس همه بندگانم باشد∙در این هنگام یکی از فرشتگان گفت فهمیدم کجاهی خدای مهربان راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده زیرا هیچ کس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگاه کند∙و خداوند این فکر را پسندید